میدونم آرامش میخای اما نمیگذارن و میگن تو قبره
اما نمیدونن آرامشی که میخای اون قدرتی که توی
ذهن مریضشون تصور میکنن نیست. نمیدونن چی
میخان، فقط میخان حرفشون به کرسی بشینه اونم به
هر قیمتی با توهین و تحقیر و لجبازی و قهر و دعوا
باید برسن تا آروم بگیرن. بعدش انگار نه انگار که
اتفاقی افتاده. اما نمیدونن با این دورویی ها و قدرت
طلبی ها و لج و لجبازی ها و رقابت و پایین کشین هم
قراره حرمتا بیشتر شکسته بشه و اعتماد ها نابود بشه.
عواقبش فکر نمیکنن و اینو بدون قرار نیست تموم بشه
و این بیماری سن و سال نمیشناسه و تا الان که دارم
این نامه رو مینویسم ادامه داره. بدون قراره از آدما
متنفر بشی. قوی باش و به خودت اهمیت بده چون
نه قدرتی برای کنترل اوضاع داری. نه کسی به
احساساتت اهمیت میده. فقط یادت باشه خوب که
شدی تنها زندگی کن. چون اینا قرار نیست درست
بشن و قرار نیست این مسخره بازی ها رو تموم کنن.
تو بهترین حالت درجا میزنن و تو چرخه ی لجبازی
دعوا،قهر،آشتی. گیر کردن. و مدام تکرارش میکنن
و لا به لای اینا بد ترین و تحوع آور ترین کارشون
مردم پرستیه و بجای خانواده مردم اولویتن که خیلی
بده یا بهتره بگم فاجعه س. هه هر بار که گفتم فاجعه
اس بد تر ادامه دادن و بعدش هنگام مواجه شدن
با عواقبش گفتن شانس ندارم. من نوسترآداموس
نیستم اما میدونم عاقبت خوردن سم یا مسمومیته
یا مرگه. و مردم پرستی سمه و محبت پادزهر اما
اولی خوبه و برای دومی باید زبون چرب و پاچه
خواری و تایید کردن اراجیف صاحبان قدرت لازمه
حتی حمایت ازشون هنگام لجبازی و ظلم عزیزت
میکنه و محبت می بینی و رقیبت هم پایین کشیده
میشه و تبعیض حکمفرما میشه. خوبه اما وجدان
کم کم میمیره و جاشو میده به تظاهر به انسانیت.
یادت نره تنهایی و تنهای تنها.
+ نوشته شده در یکشنبه دوازدهم اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۲ ق.ظ توسط رضا جوادی
|