بیشتر از اون که فکرش رو بکنیم تنهاییم.

حالم خرابه خیلی. یه رفیق مجازی داشتم اسمش

آرشین بود. میگفت به هیچکس وابسته نشو.

از مادرش اینو شنیده بود. من اون موقع

متوجه حرفش نشدم و گفتم نمیشه،گفت آدما

به عنوان دلخوشی خوبن اما وابستگی نه.

هر روز که بیشتر گذشت بهتر درکش کردم

درد داره اما دنیا همینه. دیگه نمیخام مثل کس

دیگه ای باشم و میخام خودم باشم، آدما نقض

های زیادی دارن و چه مجازی و چه واقعی

هرچقدر هم موجه باشن یه جایی باگ هاشون

میزنه بیرون و کاری میکنن دلخوشی هات

ازت گرفته بشه. راحت با بی تفاوتی میزنن زیر

حرفشون(نمیدونستم از آدمای موجه هم بر میاد)

خیلی چیزا اونی که میخواستم نشد و بازم از این

نشدن ها پیش میاد. اما حتی اگه یه روز از عمرم

مونده باشه میخام همون جور که دلم میخاد باشم

و از انجام کار درست نترسم و هر کس هم به این

دلیل ترک یا بلاکم کرد مختاره. سعی می‌کنم حتی

به خاطرات هم وابسته نباشم چون روزی فراموش میشن.