شاید این پایان راه است.
درد های بسیار، چالش های فراوان.شاید این دنیا با زیبایی ها و زشتی هاش جای من نبود. با اینکه سعی کردم از زشتی هایش بکاهم ولی در باتلاق زشتی های آن گرفتار شدم.شاید این پایان است. این تنگی نفس ها. این بیماری ها پایان راه است. راهی که سراسر انتظار رسیدن به مقصدش را داشتم و دارم مقصدی که نامش سلامتی است. من کم نیاوردم. من در این راه جنگیدم. ناامید شدم. صبر کردم. این حق من نیست که به مقصد نرسم. من معنای زندگی را می دانم. من با تمام وجود ادامه میدهم
اما جسم ضعیف من دیگر توان ندارد. شاید بشود با تناسخ در جسمی دیگر به مقصد برسم. اما افسوس که این افسانه ای بیش نیست.
+ نوشته شده در پنجشنبه هشتم تیر ۱۴۰۲ ساعت ۱۱ ب.ظ توسط رضا جوادی
|
سلام من رضا جوادی متولد 1375 هستم من از شش سالگی بیمار هستم میتونستم همه کار هام رو انجام بدم اما حالا خیلی قدرتم کم شده