دلم گرفته نمیدونم بخاطر سرمای پاییزه یا سردی

دل آدماست فقط یه بغضی ته گلومه که همیشه

جلوشو میگیرم چشمام تا مرز اشک ریختن جلو

میرن ولی نمیگذارم ببارن گاهی قطره اشکی

بی اجازه سرازیر میشه. از آدما عجیب تر نیست

تبعیض قائل میشن و زخم زبون میزنن و منت

میگذارن. دوروییشون نفس آدمو میگیره.