آدما 9
آدما به هر چی اهمیت دادن جز احساساتم فقط ازم
سو استفاده کردن بخاطر رضا اینکارو میکنیم فقط
بخاطر رضا اینکارو نکردم اما همه هر کاری که
دلشون خواست کردن بدون اینکه به احساساست من
توجه کنن هیچکس حتی نخواست بفهمه چه احساسی
دارم بیان هر احساسم مساوی بود با آتو گیری و حرف
در آوردن و عامدانه برداشت غلط کردن جوری که به
نفع خودشون باشه نه من. خیلیا چوب اشتباهاتشونو
میخورن ولی من دارم چوب چی رو میخورم که از
یه زندگی عادی محرومم؟ من دزدی کردم؟ تبعیض
قائل شدم؟ خودشیرینی کردم؟ غیبتِ دروغ کردم؟
یا خبرچینی؟ یا طمع؟ چیکار کردم؟ که گیر یه مشت
عوضی خود خواه گیر افتادم که واسه اشتباهاتشون
دنبال بهونه و مقصر میگردن؟ همش صبر کردم و
سکوت چند باری هم شکستمش اما دردمو بیشتر
کرد. درست نمیشه هیچوقت آدما تغییر نمیکنن و
تبعیض و ظلمشون همراه پول پرستیشون تمومی
نداره. دلم میخاد مثل بچگی یه چیزی رو خراب کنم
تا گریه ام بگیره و زار زار گریه کنم. خسته شدم از
اینهمه استرس از ظلم کسایی که فکرشم نمیکردم.
منم دزدی کرده بودم که کلی کتک خوردم و فحش
و نفرین رو شنیدم و هر شب میشنوم؟ منم فکر
ضررم بودم مثل سوگولی که اونجوری کله ام به
دیوار کوبیده شد توسط کی حیوون چاقی که همه
فکر میکنن آدمه؟.
سلام من رضا جوادی متولد 1375 هستم من از شش سالگی بیمار هستم میتونستم همه کار هام رو انجام بدم اما حالا خیلی قدرتم کم شده