فقر فرهنگی

فقر عاطفی

فقر مالی

اینا درد هایین که آدما خودشون ساختن وقتی که بی

هیچ دانشی ازدواج کردن و فکر کردن که غریزی

بلدن و اوکیه. وقتی بی هیچ علمی از درک احساس

بچه دار شدن و با محتویات مغز خالیشون پول رو

تو اولویت ذهن بچه هاشون حک کردن و با تبعیض

حتی به بچه های خودشونم رحم نکردن. آبرو رو

همون حرف مردم تایین کردن. و با غرورشون به

مرگ محبت کمک کردن تا تیر خلاص بزنن پول

رو به بهترین و تنها عامل خوشبختی و آرامش کنن

تا حسرت ها حسادت ها صد برابر بشن و استرس

و دعوا رو بیشتر کنن. این وسط آدما بی اعتماد تر

از همیشه با قلب های پر از کینه اما با رویی خوش

با هم برخورد میکنن که من بهش میگم دورویی.

که واقعا استرس زاست. نمیدونم چی درسته چی

غلط اما میدونم برابری نیست و محبت عاطفی و

مالی اصلا عادلانه نیست که بهش میگم تبعیض.

فقر مادی هم که دیگه همه میدونن چیه نیازی

نیست چیزی بگم دنیا جای قشنگی نیست. زندگی

زیباست اما نگذاشتن زیبا بمونه.همش باید ببینیم

کیا با علامه دهر و حق به جانب دونستن خود

اشتباه میکنن و دل میشکونن و میندازن گردن هم

این وسط همه خودشونو قربانی میدونن و همین

کافیه تا اشتباهات خودشونو تبرعه کنن. این وسط

دو راه هست یا اعتراض که مساویه با سرکوب

یا سکوت که مساویه با دیدن و گذشتن از خیلی

چیزا مثل تحمل شنیدن فحش هایی که حقت نیست

و اگرم باشه کسایی هستن که لعن و نفرین و فحش

بیشتر حقشونه ولی زیر چتر محبتن.دریغ از یک

فحش.دل بزرگی میخاد تحمل تبعیض و فلاکت تو

جایی که محبتا پوشالیه و محبت واقعی هست اما

برای غریبه و بقیه س و نه تو یه راه دیگه هم

هست که گلیم خودتو از آب بکشی بیرون و به

تنهایی هر جور دلت میخاد زندگیتو بسازی اما

معلولیت نمیگذاره تنها باشم و دور بشم از این

آدمایی که فقط بلدن با حرف مردم پیش برن و

دل همو بشکونن و به هم خیانت کنن و خیانت

خودشونو تبرعه کنن و برا بقیه رو محکوم و

آه از فقر عاطفی آه از دست آدما آه آه آه از

فقر فرهنگی که چه دل هایی رو نشکونده

و چه بی ارزش ها و کم ارزش هایی رو

با ارزش نکرده و غیره. آه و صد آه از این

نفسی که بی اختیار سنگین میشه آه از قلبی

که موقع دعوا میخاد ازسینه بزنه بیرون و

آه از امیدی که هزار بار ناامیدی ختم میشه

و باز استرس هست استرس واسه چی چیزی

نمونده که ترس از دست دادنشو داشته باشی.