این دنیا 2
یه بار دیگه میگم این دنیا دلخوشی های قشنگ و
حال خوب کن زیاد داره مثل نی نی ها و موسیقی
و منظره های زیبا و فیلم و بوسه و غذا های خوب
و غیره اما باز ازش متنفرم چون تبعیض هست و
فقط بین انسان و حیوان نیست به نژاد و قومیت و
کشور و استان هم رسیده و اگه از نژاد پرستی و
خط کشی های جغرافیایی بگذریم به تبعیض های
بین آشنا و غریبه میرسیم و اگه جلو تر بریم به
درجه بندی اقوام میرسیم و اگه بازم جلو تر بریم
تبعیض میان رفیق و مردم با خانواده میرسیم یعنی
برخی رفیق و مردم رو به خانواده شون ترجیح میدن
و برخی برعکس به اونایی که اینطورین مردم پرست
میگم و اونایی که برعکسش رو انجام میدن موافقم ولی
خانواده و مردم و دوست هر کدوم تو جایگاه خودشون
باشن خوبه البته اگه تک تک اعضای خانواده مردم
پرست باشن اسمشو نمیشه خانواده گذاشت.
اگه بازم جلو تر بریم تبعیض جنسیتی و بعد تبعیض
کثیف دوری و دوستی یعنی هر کیو کمتر ببینی و
کمتر براش وقت بگذاری ارزش بیشتری داره و
این از همه اونایی که گفتم ظالمانه تره مخصوصا
وقتی این نوع تبعیض از شدت زیاد سر به آسمون بکشه
جان گفتن یکی شوخی و ابراز علاقه برداشت بشه ولی
جان گفتن یکی دیگه مسخره کردن محسوب بشه.
حسادت گناهه ولی تبعیض بذر حسادت رو تو دلا میکاره
اگه جان گفتن رو هم فاکتور بگیریم بازم توهین و تبعیض
هست چون قبل جان گفتن همین بساط بود یکم شخصی شد.
البته که توهین و فحش بشنوی ولی ببینی یکی دیگه با همه
گند هاش بجای یه تذکر یا یه جواب موقعی که هدفش
دعواس یا داره از گند هایی که برای راه انداختن دعوا
زده حرف میزنه و رئیس بازی در میاره. جوابش محبته
و کلی هم حمایت ازش بشه و غیره خیلی زور داره.
از همه بد تر منی که همه هدفم جلوگیری دعواس میشم
محکوم به تلاش برای ریاست. البته ریاست رو دوست
دارم اما ریاست به چهار پنج تا گوسفند که ارزش اینهمه
تهمت و توهین شنیدن رو نداره اگه میخواستم رئیس باشم
که تا الان شده بودم کافی بود چند تا زبون بریزم و خر کنم
کسی رو که قدرت داره و بشینم روش کاری که همه سعی
دارن بکنن و موفق هاش لایق محبت میشن و رئیس پس
نتیجه میگیریم داستان چوپان دروغگو اشتباهه و دورویی
و دروغ خریدار داره مخصوصا اگه دروغ شیرین باشه
و هدفش نمایشی باطن رو زیبا نشون بده پس چوپان دیگه
حرفه ای شده با این که همه میدونن دروگوعه ولی فقط
کافیه یه گوسفند ذبح کنه و خونش رو به پارچه بماله و
یه دل سیر کباب بخوره اینطوری حوصله اش هم سر
نمیره و بجای نون و پنیر کباب رایگان هم میخوره و
کافیه با اون پارچه دست و پاش رو باهاش باند پیچی
کنه و بگه با گرگ جنگیده و فراریش داده و باقی گوسفند
ها رو نجات داده به همین آسونی دنیا همینه دروغ شیرین
خریدار داره و حقیقت تلخ لایق توهین و دعواست هه.
از کثیفی های دنیا هر چی بگم کم گفتم مادری پول شیر
خشک نداره ولی بچه پولدار اونور دنیا آیفون گرونو تو
آب می اندازه تا واکنش دوست دخترش رو ضبط کنه و
و نژاد پرستی کودکی رو وحشی خطاب میکنه و لایق
مرگ میدونه چون فلطسینیه الان میگین حرفم سیاسیه
ولی بذارین بگم هیچ کودکی حقش نیست طعم فقر و
جنگ و تبعیض و بیماری رو بچشه. چه ایرانی چه
فلسطینی چه سوری چه اسرائیلی اینا فقط جغرافیاست
و انسان و حیوان درد و گرسنگی رو احساس میکنن و
این ظلمه که یکی فقیر باشه با کلی حسرت یکی ندونه
با پول هاش چیکار کنه. یکی بدون تلاش به همه چیز
برسه یکی با کلی جون کندن بازم شرمنده باشه البته
بعضیا شرمنده نمیشن و بقیه رو مقصر میدونن و تلاش
کمتری میکنن و بیشتر ناامیدن با اینا کاری نداریم چون
تقصیرا رو این و اون میندازن و تو هر شرایطی به
هیچی نمیرسن و حقشونه البته نه حق خانواده شون.
یکی زیر منت له بشه یکی کلی منت بگذاره.
از خیلی از دلخوشیا بگذری واسه اینکه دعوا نشه
و شرایط آروم باشه اما دعوا پرستا ستایش بشن و
دو بهم زنی کنن ولی تو لایق توهین چون معلولی
و حتی حق اظهار نظر و آرامش نداری معلولیت یعنی
بی پدر مادری بی خواهر و برادر چون به موقع اش
ازت واسه خر کردن بقیه استفاده میکنن و ازت مایه
میگذارن مثلا هر چی برا خودشون ناخوشاینده میگن
من جهنم این بچه مریض اذیت میشه یا با انجام کارام
خودشونو مهربون جلوه میدن یه مانع برمیدارن و صد
تا گندشونو میپوشونن و صد تا مانع دیگه میشن برام
اگه حرف حق بزنی دیگه اون مانع برداشته نمیشه و
باس عذابشو بکشی پس زیر منت بمون و تماشا کن
آبت کمه دونت کمه پس لال شو. آهان گفتم حرف حق
من به خودم قول دادم اول سر حق خودم بعد حق بقیه
کوتاه نیام اما فهمیدم همه به نوعی حق دارن اما حق
کاری که میکنن رو نه ندارن پس تصمیم گرفتم توی
اینهمه حق خوری ها فقط حق خودمو بگیرم چیز زیادی
نبود محبت خانواده به من و همدیگه و دعوا نکردن و
سلامتیم دومی دستشون نیست ولی اولی هعی حسادت
و غیبت دروغ و خبرچینی و خودشیرینی و هر لحظه
احتمال دعوا و حضور هر کس باعث پر رنگ تر شدن
این حس میشه چون همه شون سابقه دارن آره تنهایی
قشنگیش همینه که یک ساعت دیگه دعوایی نیست یا
جلوم کسی نیست زمینه چینی دعوا کنه آه فکر میکردم
از مشکلات معلولیت سخت تر نیست ولی تحمل آدما و
گند هاشون سخت تر از تحمل معلولیته. بازم میگم
بزرگ ترین ظلم آدما به من تبعیض و دورویی بود.
خداحافظ.
سلام من رضا جوادی متولد 1375 هستم من از شش سالگی بیمار هستم میتونستم همه کار هام رو انجام بدم اما حالا خیلی قدرتم کم شده