اگه بیماری و معلولیت نبود دنیا جای بهتری بود.

زندگی اونجور که تصور میکردم نبود اینجا واسه

خوشبختی سلامت روح و جسم خودشون و بقیه رو

در معرض خطر یا نابودی قرار میدن در حالی که

خوشبختی همین سلامتی جسم و روحه منظورم از

روح همون روحیه و مشکلات روانیه. اسم مشکلات

روانی که میاد تقریبا ذهن همه میره سمت دیوونه ها

اونایی که بستری ان با عصبانیت غیر قابل پیش بینی

اما اینطور نیست زیادم نیاز نیست در موردش حرف

بزنم چون تخصصش رو ندارم. و از اصل حرفم دور

میشیم. کاش قوانین دنیا رو بچه ها مینوشتن با اینکه از

احساس مالکیت بچه ها خوشم نمیاد اما از مال بزرگترا

خیلی بهتره چون بچه ها هر وسیله ای رو ببینن احساس

میکنن مال خودشونه البته موقتیه. اما بزرگترا نه همیشه

اونایی که قدرت دارن میخان صاحب تموم دنیا یا قدرت

بیشتری باشن و خیلیا زندگی نمیکنن چه پولدار چه فقیر

دغدغهپولدارا میلیاردیه دغدغه متوسطها میلیونی و برا

فقرا چند صد هزار تومن یا کمتره.نقش پول خیلی مهمه.

اینمه مقدمه شبیه نصیحت نوشتم تا برسم به حرف دلم

اما کلا چه با گرونی چه بی گرونی ما(خیلیامون)زندگی

رو سخت گرفتیم و سخت ترش کردیم. دلم حسابی گرفته

دلم میخاد بیشتر بنویسم چون هنوز حرفمو نزدم اما باید

آماده بشم بخوابم امروز دلم اونقدر گرفته بود که حتی

حوصله دیدن کلیپ نی نی هم نداشتم نمیدونم شب های

پاییز دلیلشه یا چی اما وقت نشد حرف دلمو بنویسم و

جدیدا نمیتونم راحت بنویسم عجیب باید مقدمه چینی کنم

و احساس میکنم نمیتونم با کلمات حرف دلمو بزنم سخته.